مرجع مقلات عطر شناسي مرجع مقلات عطر شناسي .

مرجع مقلات عطر شناسي

رايحه نوستالژيكي كه اشك درآورد

عطر زنانه خوشبو


رايحه نوستالژيكي كه اشك بهاره رهنما را درآورد 
بهاره رهنما، خاطره خويش را در رابطه عطرهاي نوستالژيك اينگونه تعريف و تمجيد مينمايد:
 
«يكي‌از جاهايي كه اشكم ديگه به اختيار خودم وجود ندارد رايحه فروشي‌ها ميباشد. زماني دارم توي عطرفروشي مي گردم و عطراي متفاوت رو عطر ميكنم، خاطرات به دور و نزديك آراسته به ذهنم هجوم مياره. بشر‌ها از پشت مرگ يا اين كه فنا زنده ميشن و انگار در لحظه، سفري مي كنم به سال ها و سا‌عتها و به عقب ميرم. اكثر وقت ها با يه لبخند يا اين كه نم اشك اون بو رو ميزارم رمز جاش و به گشتنم ادامه ميدم. زمان‌هاست دنبال عطرهاي تازه نيستم و هرجايي ميرم تو قفسه عطرها و ادكلن‌ها دنبال كاراي خيلي فديمي ميگردم: اپيوم، نارسيس، كلوئه، ترزو، داويدوف، ازارو، كوروس و عطرهايي از اين دست.
 
اينا يكسري تا از عطر‌هايي مي‌باشد، كه براي اينجانب مملو از خاطرات زمان. هر كدوم به انسان‌هايي برمي‌گرده كه يه جوري، يه جايي از قلبم به اسم اونا خورده. 
 
هنگامي پاريس بودم، بعداز بازه‌ها توي يك قفسه رايحه فروشي شوكه شدم از ديدنش. خودش بود. با همون صورت لطيف همون سال ها. تكون نخورده بود و فارغ از هيچ تغييري مونده بود. دستم رو بردم طرفش و درش رو برداشتم: آنيس، آنيس. خودشه. رايحه دائمي مادربزرگم كه سال‌هاي سال از آن استعمال ميكرد. مادربزرگم، حال توي پاريس با ديده‌هاي سبزش كنارم بود و بازم داشت مي‌خاطرنشان كرد: رايحه تنها بايستي فرانسوي باشه.
 
بوي ماگنولياست. البته خير! تنها ماگنوليا وجود ندارد. بوي رختخواب‌هاي خنك منزل مادربزرگ؛ بوي عصرهاي رخوت تراس منزل اش؛ بوي جامه سبز ضيافت‌اش كه صحيح همرنگ ديده‌هايش بود؛ بوي مرباي بالنگ؛ بوي دفتر كار شعر؛ بوي شيريني پنجره‌اي؛ بوي عشق و علاقه‌هاي كودكي در كوچه مامان وسيع
 
و اينجانب غرق در اشك با جنبش دست دختركي ديده آبي رنگ به خودم آمدم. وي برايم دستمال و جام آب آورده بود. لبخند زدم و گفتم: مشكلي وجود ندارد. اينو تعيين كردم.»


برچسب: عطر زنانه خوشبو،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۷ فروردين ۱۳۹۹ساعت: ۰۷:۵۷:۴۸ توسط:عليپور موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :